فدای سر و دستت


وقتی درونت مثل سبزی خوردنی باشه که یه دختر ۱۲ساله داره پاکش میکنه؛ چه جوری میشه نوشت از اون چیزایی که خودش خدادادی سبزی پاک کرده دست دختر دوازده ساله ست؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
جیران یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 01:46 ق.ظ http://jairanpilehvari.wordpress.com

از یوژوئل عالی....
عجبا..
برخلاف همیشه همکوتاه..
ولی کامل...

آزادسرو یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ق.ظ http://alborzkouh.blogspot.com/

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست//برخیز و به جامِ باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست//فردا همه از گورِ تو برخواهد رست

آزادسرو یکشنبه 7 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ب.ظ http://alborzkouh.blogspot.com/

من می‌خوام برگردم به کودکی...
تا به مادرم بگم
من بودم که اون شب شیربرنجِ سحری‌تو خوردم...
تا به بابام بگم
باشه باشه، نمی‌خواد کولم کنی
گندما رو تو ببر، من به دنبالت میام...
آخه تنها من می‌دونم
شونه‌ی چوبیِ خواهرم، کجا افتاده...

[شکلات]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد