خیلی بچه بودم که اشکو به چشمام حروم کردم تا مغرورتر بنظر بیام و زود بزرگ بشم..
بزرگ شدم و مغرور
اما بار دلم سنگین شد
حالا هیچ گهواره ای سبکم نمیکنه...
.
|: اینجارو که باز کردم فک کردم سیاهه های دلم سبک میشن اندازه سپیدی همین دفتر...اما من حتی نفهمیدم کی سخت شدم...
|: فسیل شدن اشکام!میگه بوم کن بو میدم...
نفس میکشم تنشو میگم بو میدی..بوی زن...
میگه بو کن !! بیشتر بو کن!!!
بو میکنم مست میشه مشامم میگم بوی زنه...بوی تو...بوی خوش...
میگه بوی منه ..بوی زن، نه..!!بوی تعفن میدم!
میخندم بهش و میگم تعفن زنانگی، قبله حق تنه...
میماسه میگه زنانگی حق زنه..اما آیا زنی که زنانگیش موجب تنها نبودنشه؛ نمازش به رسم کدوم قبله حقه؟!!
وقتی درونت مثل سبزی خوردنی باشه که یه دختر ۱۲ساله داره پاکش میکنه؛ چه جوری میشه نوشت از اون چیزایی که خودش خدادادی سبزی پاک کرده دست دختر دوازده ساله ست؟!