نه صدای دادم بلندتر از اوناست نه غیرتم قد به باد دادن بکارت دختر همسایه،بی حیا...
نه حتی مهمه آلت بی خون من که حراج دعواشون شده و پهنه اون وسط...
لذت میبرم وقتی دندونای زردشو میده بیرون و خیره میشه به رون چسبیده به شلوارم...تا تهم داغ میشه وقتی دود نشئگیشو میده تو هوا و تیزیه نگاشو میچسبونه به سینم...
وسط پاهام میشه قلبمو تند تند میزنه و مثه تلمبه باغ آقاجون آب میده بیرون...
من هرزگی بلد نبودم...اما حواس پرت تو میشه آفت زمین زراعی پاهام که با هر آبراهی خشکیه تنشو زنده میکنه...
ببین...نگام کن...شدم کویری که هر خاریو فرو میکنم به تنم...
به تنم نگاه کن...ازم بپرس چی بازوتو سیاه کرده...چشماتو باز کن وقتی مثه حیوون افتادی رومو وحشیانه فروم میکنی توی تخت...
چشماتو باز کن...تکه تکه است تنم...ازم بپرس سینه هات چرا زخمه...من که اینجا نبودم...
ازم بپرس بی پدر...بگو بدنتو زخمه کی کردی...بگو...ناله نکن...ببین منو...آه نکش...ارضا نشو...به چشمام نگاه کن...فروغ نداره...نزار هرزه بمونم...نزار نباشم...نخاب...خروپف نکن...بیدار شو...من این تن فقط نیستم...من زنم...زن تو...بی شناسنامه...بی کنه بودن...فقط ببین...فقط بخون...تو که بنده من بودی...تو که بت خدارو شکستی و منو پرستیدی...تو که گریه کردی وقتی زیر پام دریای خون شد...تو که از آب لذتام شربت درست کردی و خوردی...
هی نخاب...بیدار بمون...خسته ام...دیگه گرم نمیشم زیر پاهات... دیگه فقط میلرزم...نگام کن...تو که همه جوری خاستی منو...تو که حتی با مو خوردی منو...تو که درد منو ترجیح ندادی به لذت خودت...چرا حالا بهونه گشادی میکنی و سوراخ دیگه ای میخای...
نخاب...لعنتی خرابم نکن...زخمم نکن...من میریزم...من بی تن تو...بی شمشیر وسط پات که روزگاری به سبکی تفنگ آب پاش داداش کوچیکه بود؛ میمیرم...
خسته ام...تو حتی صدامو نمیشنوی...
تو پاهات شوره زار خالی از آب شده و خاب خوش فرداشب بی منو میبینی...
من اما جرخورده نه از تن تو...از نگاه سردت...بی خاب و با درد روتو میپوشونم و تنهات میزارم تو سرخوشیت...گریه پنهونی علاج غرورشکسته من نیست...سرکشیدن شراب همیشگی یخچال تو هم گشادیه منو نخ و سوزن نیست...
نمیفهمی که دردم پارگیه جسمم نیست...
نکن با من...نزن زخم...من به تو معتادم...عاشقم به تو...به تنت...به داغیت...به پوست کش اومده شمشیرت وقت لرزیدن گوگولیای تنم...
زخم تو مخدره جدیده...خرده خریده مخدر غریبه هام نکن...
نزار آواره بوی تن تو، توی تن این و اون بشم...
حتی گربه خونتم فقط بوی منو میشناسه و دنبال من راه میفته و از دست من غذا میخوره...بی معرفت لااقل گربه باش...
من موش نمیمونم...گرگ میشم به لباس معصومیتم...گرگم نکن...بزار گوسفندت بمونم...
خسته ام...آزادم کن...یا اسیر تنت...یا اسیر زخمت...یه حکم بده لااقل بی مرام...
خدایا...خدایا...داره میترکه دلم...
لرزش شونه هام بیشتر شد . گریم شدیدتر شد . نباش اینجوری نباش . منو نترسون . چرا اینجوری میشه ؟چرا سردی میاد ؟دلم گرفته . کاش می تونستم جیغ بکشم...
این نوع دردها بعضی مواقع میشه عمیقترین درد یک زن هنگامی که بعد از تصاحب شدن احساس بی توجهی میکنه و از این بیتوجهی نسبت به خودش یک زندان میسازه.
ولی من نخواستمش، خودش امد، تو دردناکترین لحظه ها امد، گفتم برو من گرگ تو نیستم، من از دست رفتم، گفت می خوام همرات از دست برم، بکارت اغوشش را پیشکشم کرد و من نخواستم، من پاک نبودم ، دم از پاکی هم نمیزنم
به چی من دلخوش کردی شاپرک
برو پرواز کن
حالا میخواد بیاد خونمون
می خواد با چشمه خشکیده خو دشو سیراب کنه
ای داد من
جامتو میخوای با چی پر کنی؟
منتظر بازدید و نظرت هستم نارون
سلام!
بهتر شدی؟
چه حقیقت تلخی . چه حقیقت تلخی .
نمی خوام قبول کنم که اون آدم قبلی نیستی . فرشته درونت کجا قایم شده ؟وقت تمرین نیست . مسابقه خیلی وقته شروع شده . فکر کنم بازنده باشم ...
ممنون که بهم سر زدی
واسه همه دعا کردم
واسه هر کی که مثل ماست
واسه همه دیوونگیهامون
اینجا چرا خصوصی نداره؟
ما که سعی میکنیم نشون بدیم خوبیم ...
شما خوب باش ...
ادامه بده ... یه ذره بنویس ببینم اصل حالتون چجوره!
خوندم متنتو مات و مبهوت شدم
چون مینویسم احساس میکنم حرفاتو
خسته ام آزادم کن
وقتی میبینم میتونی بی پروا حرفاتو بگی..
میگم کاشکی گوشی بود که حرفاتو خط به خط میفهمید..
کاشکی آزادت میکرد..
از نیروی اندک خودم برات می فرستم . منو ببخش . عذاب تو روی شونه هام می شینه و دردم بیشتر میشه . آزاد نمی شم . خودم خودمو بستم . اونقدر محکم که گره ها کور شدن . همه همشون . انگار خودم نمی خواستم هیچ گره ای باز شه . خودمو با سنجاق قولادی بهش سنجاق کردم . بازم ازش ممنونم که منو از خودش جدا نمی کنه . می بینی ؟ به نظر تو این از خوشبختیه یا از بدبختی؟
کجایی ؟دلم برات تنگ شده . بیا برام حرف بزن . دلم گرفته . بازم گرفته...
hamashun ashghalan.........
من یکم بی ربط مینویسم
دستم واسه تایپیدن جمله با ربط نمیجنبه
میخام بی ربط بگم گور سر همه
حتی تو......:|
ناراحت شو
این یه دستوره.....
میخام وختی ناراحتم همه باشن
وختی ام خوشحالم دیگران مهم نیسن
اگه خاستی میتونم دوباره واست CM بزارم کافیه بخوای
و
بیای
تو منی ؟یا من توام ؟تو در منی ؟یا من باتوام ؟حس و حال غریبت رو می شناسم. درد دارم . دیگه قوی نیستم . نه . دیگه نیستم...
وقتی پاها رفتن را بدانند َ دستها نیازمند التماس نخواهند بود.
از زمین بیا بالاتر و از بالا ببین خفت و خواری یه انسان رو که داره عجزولابه می کنه.این شکسن غرور یعنی به لجن کشیدن شرافت یک انسان.برای که و برای چه التماس می کنی دوست من؟
پا بذار رو همه نیازهات.
یه سرم به ما بزن.آپم
امان ، امان
نگفتی از دودول
لعنت به پایان عشق